همه ما داستان افراد بسیار ثروتمندی را میدانیم که به خاطر دلبستگی افراطی به پول، زندگی خود را نابود کردهاند. کلاهبرداری، فساد، زندان و بدهکاری برخی از عواقب دغدغه افراطی برای پول است.
برخی افراد دغدغه زیادی دارند برای اینکه ثروت و اموال جمعآوری کنند و این در واقع یک بیماری روانی در نظر گرفته میشود. تمام آنچه به آن اهمیت میدهند این است که بیشتر و بیشتر به دست بیاورند. خانواده، دوستان، شرکا . . . همگی زمانی که احتمال افزایش درآمد یا اموال به پیش میآید، اهمیت خود را از دست میدهند و کنار گذاشته میشوند.
شخصی که دغدغه پول دارد هرگز احساس نخواهد کرد که پول کافی به دست آورده است.
اما این فقط به واریز مقدار زیادی پول در حساب بانکی بر نمیگردد. در جامعهای که در آن زندگی میکنیم، پول داشتن ارتباط نزدیکی با موفقیت دارد. و موفقیت نیز به ارزش ما به عنوان انسان ارتباط پیدا میکند.
نیاز به تأیید شدن آنقدر زیادی است که باعث شده برخی افراد تاوان زیادی برای آن بدهند، صرفا با هدف موفق بودن و شایسته تحسین بودن خود را بدهکار کنند . . . و حتی جرمهایی را مرتکب شوند.
آنها به چه چیزی دست پیدا میکنند؟
با همه این کارها، این افراد چه چیزی به دست میآورند؟ درست مانند هر زمانی که افراد لذتگرایی کوتاه مدت را در اولویت قرار میدهند، آنها نیز ارزشها و عمیقترین باورهای خود را از دست میدهند. هیچ چیز دیگر اهمیت ندارد، و همزمان، هیچ مقدار پول، املاک یا دستاوردی دیگر کافی نیست.
بعلاوه، در بلندمدت، آنها دوستانشان را از دست میدهند، خانوادهیشان نابود میشود، وارد مشکلات میشوند و در نهایت به شدت احساس تنهایی خواهند کرد.
این نیاز وسواسی برای پذیرفته شدن (از آنجایی که آنها از کمبود خودپذیرشی رنج میبرند) ازقضا شرایطی را به آنها میدهد که از آن میترسند. آنها تنها میشوند و تأییدی که همه چیز را فدایش کردند نیز ابداً برایشان فراهم نمیشود.
آنها هرگز نمیتوانند نیاز روانی که به دنبال ارضایش هستند را بطور کامل برطرف کنند. سپس، واضح میشود که راهحل این پوچی درونی آنها چیزهای مصنوعی نظیر پول، اموال یا کالا نخواهد بود.
راهحل این است که ارزشهایتان را دوباره ارزیابی کنید و بدانید که تمام آنچه که واقعاً به آن نیاز دارید، همیشه در دستانتان قرار داشته باشد.
مثالهایی نظیر گرگ وال استریت یا فساد سیاسی، نمونههایی انکارناپذیر هستند از آنچه میخواهیم بگوییم. مردم آنقدر تهی هستند که به چیزی بیرونی نیاز دارند تا بتوانند آن تهی بودن و پوچی را بپوشانند. چه چیزی این افراد را به این سمت میکشاند که همیشه چیزی بیش از آنچه دارند را بخواهند؟ واقعاً چه نوع زندگی را میخواهند؟
تصویر است که آنها را جذب میکند، نه خود پول. آنها نیاز به شناخته شدن و دیده شدن دارند، نیاز دارند به اینکه اینکه به صورت جذاب و قدرتمند دیده بشوند، و همچنین نیاز دارند در دیگران هیجان ایجاد کنند.
نیاز به تأیید شدن
در سراسر تاریخ، نیاز به تأیید شدن در پشت تمام انواع رفتار بوده است. در دوران ماقبل تاریخ، هر کسی که در گروه پذیرفته نمیشد، خارج از محدوده امنیت رها میشود. اگر در جمع خود پذیرفته نمیشدند، مرگ خیلی به آنها نزدیکتر بود. . .
همه اینها از اینجا ریشه میگیرد. به نظر میرسد که نیاز به تأیید شدن هنوز هم ما را تسخیر میکند، اگرچه میدانیم که بدون پذیرفته شدن هم زنده خواهیم ماند.
کنار گذاشتن این شبه-نیاز، پایانی خواهد بود بر این بیماری روانشناختی.
انسانها برای اینکه در این دنیا احساس رضایت کنند، به چیزهای مادی خیلی کمی نیاز دارند. وقتی چیزی به دست میآوریم، برای مدتی آنرا دوست داریم، و سپس فکر میکنیم که به یک به روز رسانی نیاز داریم. و این چیزی است که تمام برندهای بزرگ به خوبی آنرا میدانند، و به همین دلیل است که مدلهای جدید همیشه در حال بیرون آمدن هستند.
در پشت تمام اینها، این نیاز نهفته است: اینکه به اطرافیان نمایش دهیم، تحسین آنها را بر انگیزیم و سپس احساس خوشحالی کنیم. البته نباید فراموش کنیم که این شادی خیلی گذرا است و میتواند در یک لحظه ناپدید شود.
بیایید فریب نخوریم: آنچه که شادی و خوشبختی را واقعاً به ما میدهد، این است که با چیزهای خیلی کم در زندگی راضی باشیم. و البته برای بهتر شدن و رفع نیازهای واقعی و اساسی تلاش کنیم
نشان دادن عشق به خودمان و پذیرفتن خودمان مهمترین چیزهایی هستند که شادی واقعی و دائمی را می آورند
منبع (+)
هیچ نظری ثبت نشده است