تفکر محاسبانی (Computational thinking) یعنی اینکه بدانیم چطور به شیوههای ابتکاریتر مسائل را حل کنیم، و فناوریهای جدید را به نفع خود به کار بریم تا پاسخهای لازم برای نیازهای بشر را در آیندۀ هر روز پیچیدهتر، پیدا کنیم.
تفکر محاسباتی تفکری است که میتواند درهای بسیاری را در آینده باز کند. دانستن چگونگی فرموله کردن مسائل، سازماندهی اطلاعات بطور منطقی، یا نحوه تفکر انتزاعی، فرایندهایی اساسی هستند که این رویکرد شناختی ارزشمند از آنها تشکیل شده است.
در دنیایی که هر روز در حال پیچیدهتر شدن است، ما بیتردید نیاز داریم که بدانیم چطور باید چالشهای اطراف خود را حل کنیم.
تفکر محاسباتی یک فرایند شناختی سطح بالا است که به ما کمک میکند هنگام حل مسئله، تفکر علمی داشته باشیم. یک چیز که میدانیم این است که کامپیوترها و فناوریهای جدید با حل چالشهای مختلف و متنوع، زندگی ما را سادهتر میکنند. با این حال، ما نیاز داریم که یک قدم از آنها جلوتر باشیم.
ویژگیهای تفکر محاسباتی
این نوع دیدگاه متشکل است از توسعه یک سری عملکردهای اجرایی. در واقعیت، ما در زندگی روزمره خود از این عملکردها استفاده میکنیم، اما نسبت به آنها آگاهی نداریم، و آنقدر که باید از آنها نتیجه نمیگیریم.
با این حال، هیچ چیز از «آموختن اینکه بهتر بیندیشیم» زندگی ما را غنیتر نمیکند. به لطف این، ما قادر خواهیم بود که چالشهای روزمره را به شیوهای ابتکاریتر حل کنیم.
تفکر محاسباتی مبتنی است بر چهار محور اساسی، که به شرح زیر هستند:
1. تجزیه کردن. ما میتوانیم هر کار یا مسئلهای را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنیم تا بتوانیم آنها را بهتر بفهمیم.
2. دانستن نحوه تشخیص الگوها. هر پدیده، تجربه، محرک، مسئله یا شرایطی معمولا از یک طرحواره درونی پیروی میکند و به الگویی پاسخ میدهد که ما میتوانیم شناسایی کنیم.
3. تفکر انتزاعی. این نوع استدلال منحصر به انسان ها است. به لطف آن، میتوانیم ایدههای اصیل و نوین خلق کنیم و حتی شرایط یا سناریوها را پیشبینی کنیم تا بفهمیم تحت آن شرایط خاص چطور عمل کنیم.
4. الگوریتمها. الگوریتم یک برنامه، یک سری گامها یا نموداری است که به ما اجازه میدهد بطور گام به گام یک مسئله را حل کنیم. به لطف این الگوریتمها، میتوانیم یک سری دستورالعملهای ساده و روشنی را برای مواجهه با هر رویدادی ایجاد کنیم. تعدادی از جنبهها هست که این الگوریتمها را تعریف میکنند. مثلاً، آنها همیشه تعدادی مشخصی از گامها را دارند، انتخابی قطعی در ذهنمان دارند و مشخص هستند (مبهم نیستند).
گامهای آن
هنگام استفاده از تفکر محاسباتی، علاوه بر اینکه باید نسبت به تمام عوامل و متغیرهایی که آنرا تعریف میکنند و از قبل تحلیل کردهایم آگاه باشیم، یک جنبه دیگر هست که باید آنرا نیز درک کنیم. مهم است که توالی که این نوع تفکر از آن پیروی میکند را بشناسیم.
1. تجزیه و تحلیل. هنگام حل یک مسئله، شما همیشه باید مسئله را بطور کامل و از قبل تجزیه و تحلیل کنید.
2. انتزاع. دومین گام است که بدانیم چطور باید مسئله را فرمولبندی کنیم. چه چیزی در واقع دارد رخ میدهد؟ آیا الگویی وجود دارد؟ چه راهبردی میتوانم طراحی کنم؟ در رابطه با همین شرایط، چه چیزی از تجارب گذشته به ذهنمان میآید؟
3. ابراز راهحل یا پیشنهاد. بعد از طراحی ذهنی راهبردی که نیاز دارید از آن پیروی کنید، وقت آن میرسد که آن را به کار گرفته و آزمون کنید.
4. ارزیابی. بعد از اجرا، وقت ارزیابی فرا میرسد. آیا نتیجه مطلوب را گرفتم یا میتوانم آنرا به نحوی بهبود دهم؟
5. تعمیم و انتقال. هنگام ارزیابی موفقیت آنچه به دست آوردهاید، میتوانید از آنچه که توسعه دادهاید استفاده کنید و آنرا در دیگر حیطهها به کار برید.
دانیل کانمن (Daniel Kahneman)، روانشناس و برنده جایزه نوبل، یکی از مهمترین متفکران در دنیا است. او اشاره میکند که امروزه بسیاری از افراد بدون هیچگونه استدلالی تصمیم میگیرند. در عوض، آنها با استفاده از تکانههای خود تصمیم میگیرند. دیگر افراد نیز رأی میدهند بدون اینکه بدانند برای چه رأی میدهند یا به چه کسی.
هیچ چیز نمیتواند تعیینکنندهتر و مفیدتر از این باشد که به نسلهای جدید بیاموزیم که فکر کنند. ما نیاز داریم که به مردم کمک کنیم دیدگاهی انتقادی نسبت به همه چیز داشته باشند یا بدانند که چطور باید واقعیت را از دیدگاهی تحلیلی و متفکرانه مشاهده کنند.
تفکر محاسباتی یک نیروی جنبش و انگیزه برای آینده است. نه تنها به ما کمک میکند که بطور هوشمندانهتری مسائل را حل کنیم، بلکه همچنین ما را قادر میکند که یک قدم از هوش مصنوعی جلوتر باشیم. این مهم است، چرا که دنیای تکنولوژی باید همیشه در خدمت بشریت باشد. این را فراموش کنیم.
منبع (+)
هیچ نظری ثبت نشده است